تبادل لینک هوشمند
دیگر موارد
آمار وب سایت
آمار مطالب کل مطالب : 893کل نظرات : 17 آمار کاربران افراد آنلاین : 1تعداد اعضا : 0 کاربران آنلاین آمار بازدید بازدید امروز : 913باردید دیروز : 0 بازدید هفته : 914 بازدید ماه : 1030 بازدید سال : 1136 بازدید کلی : 22421 |
نوشته شده به دست خادم سایبری
علامه جعفری می گوید :فردی برای من تعریف میکرد که: تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این سفر خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی .نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم.وارد صحن که شدم خانوممو گم کردم اینور بگرد،اونور بگرد،یه دفعه دیدم داره میره .خودمو رسوندم بهش و از پشت سر زدم بهش که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست.بلافاصله بهم گفت :*خیلی خری*حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه؛ زنه که دید انگار دست بردار نیستم و دارم نگاش میکنم گفتش:
نه فقط خودت، بلکه پدر و مادر و جد و ابادت هم خرن. علامه میگوید این داستان را برای شهید مطهری تعریف کردم تا بيست دقیقه می خندید. تعـداد بازدیـد از مطـلب: 254
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
درباره وبگاه
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آرشیو مطالب
مطالب پر بازدید
مطالب تصادفی
|